گاهی عواقب ناشی از این عصبانیت بیش از قربانی شدن شخصیت یا آبروی شما تلفات خواهد داشت و منجر به دردسرهای بزرگ و جدی زیادی میشود.
زمانی یک انسان، فهمیده و باشخصیت است که در موقعیتهای سخت و تحریککننده، کنترل اوضاع را بهخوبی در دست بگیرد. بعضی از آدمها وقتی عصبانی میشوند، بدون اینکه عواقب آن را در نظر بگیرند تمرکز خود را از دست میدهند و دست به کارهایی میزنند که خودشان هم بعدها باور نمیکنند که چنین اعمالی را انجام داده باشند. آنها بهعلت اینکه نتوانستهاند لحظهای کوتاه بر خشم خود غلبه کنند افکار و اعمال مخفی خود را برای دیگران به نمایش گذاشتهاند.
افکار مخفی را میتوان واکنشی آنی دانست که مغز آدمی در پاسخ به شرایط بهوجود آمده، به شما پیشنهاد میدهد اما بعضی مواقع بهتر و صلاح است که پیشنهادهای مغز را مخفی نگه داریم و از انعکاس آن به دنیای خارج خودداری کنیم.
ما اگر بخواهیم محبوبیت و شخصیت خود را نزد دیگران حفظ کنیم باید بدانیم که هر لحظه ممکن است شرایطی پیش آید که محبوبیت و شخصیت ما بدون آنکه خودمان بدانیم در معرض آزمایش و خطر قرار بگیرد و اگر آن زمان کوچکترین اشتباهی از ما سر بزند، شخصیت ما نزد دیگران لکه دار خواهد شد. موقعیتهای پیش آمده هرچهقدر هم هولناک و طاقتفرسا باشند، باز هم ذهن اطرافیان این توقع را از ما ایجاد میکند که در مقابل مشکلات و معضلات با بردباری و درایت رفتار کنیم و هرگونه واکنش تند و غیرمعقول، عدمتوانایی ما در حل مشکلات را در افکار دیگران تداعی خواهد کرد.
عصبانیت، جزو جدانشدنی زندگی افراد است و تنها نحوه برخورد شخص در مهار آن است که میتواند موجب بروز یا کنترل عصبانیت شود. با درنظر گرفتن راههایی که در زیر ذکر شده میتوان از بروز عصبانیت در خود و دیگران جلوگیری کرد و یا دست کم از شدت آن کاست:
- در زمان مشاجرات سعی کنید از لحن و کلماتی استفاده کنید که موجب آزار طرف مقابلتان نشود و او را تحریک نکند.
- رفتار خود را تحت کنترل داشته باشید و از نمایش اعمالی که موجب بیاحترامی و توهین به دیگران میشود خودداری کنید.
- موقعیت شناس باشید و با یادآوری این جمله در ذهنتان که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد در زمان مطرح کردن موضوعات، مطمئن شوید که اکنون شرایط و موقعیت شما و طرف مقابلتان برای گفتوگو مناسب است یا نه. مثلا فرد غریبهای در میان شما حضور نداشته باشد یا خودتان و طرف مقابل آمادگی ذهنی لازم برای بحث در رابطه با آن موضوع را داشته باشید، زمان کافی و مناسب باشد، مدارک و مستندات قابل بحث در دسترس باشد، افراد تحریککننده و سوءاستفادهگر در بین شما نباشند، مکان گفتوگو مناسب باشد تا شرایط محیطی ذهن شما را مخدوش نکند.
- به مشکلات بخندید! در زمان گفتوگو خوش اخلاق باشید و در برابر ناملایمات لبخند بزنید تا عصبانیت شما بروز نکند. سعی کنید طوری که طرف مقابل فکر نکند او را مسخره میکنید و با حالتی که نسبت به یکدیگر احساس صمیمیت بیشترمی کنید مباحث خود را با خنده و شوخی همراه کنید.
- با رفتار و سخنان خود به طرف مقابل اطمینان دهید که خواهان حل مشکلات هستید و با شخص او مشکلی ندارید.
- بهگونهای رفتار کنید که دیگران احساس نکنند قصد زرنگی، فریب و سوءاستفاده از آنها را دارید. برای این کار بهتر است قبل از ارائه راهکار، خودتان را جای طرف مقابل بگذارید و ببینید از نتیجه کار راضی میشوید. اگر این طور بود بعد آن را مطرح کنید و در زمانی که او راهکار ارائه میدهد بازهم موقعیتش را درنظر بگیرید و سپس پاسخ دهید.
- اشتباهات خود را بپذیرید و بابت آن به صراحت عذرخواهی کنید. بهترین زمان عذرخواهی که بیشترین تاثیر را در طرف مقابل خواهد داشت همان زمانی است که شما به اشتباه خود پی بردهاید.
- اگر در زمان گفتوگو احساس کردید که تحملتان به سر آمده، به آرامی عذرخواهی کرده و ادامه بحث را به زمان دیگری موکول کنید.
- برای مشاجرات جدی زنگ تفریح بگذارید و هرچند وقت یکبار بحث را متوقف کنید و چیزی بخورید، هوایی تازه کنید یا صورت خود را با آب سرد بشویید.
- سعی کنید به نکات مثبت سخنان طرفتان بیشتر توجه کنید و از صحبتهای او برداشت منفی نداشته باشید.
- از دروغگویی و انکار اتفاقات خودداری کنید.
- اشتباهات او را بزرگ نمایی نکرده و خطاهای خود را کوچک نشمارید.
- به تهدید و موقعیتهای خوب خود متوسل نشوید.
- عاقلانه و عادلانه قضاوت کنید.
- اگر طرف مقابلتان درمانده است و به چیزی نیازدارد، سعی کنید توقعش را به درستی درک کنید.
- بد نیست که بعضی مواقع گذشت کنید و به نفع طرف مقابلتان رای بدهید. او هم این کار شما را مدنظر خواهد داشت و در جایی جبران خواهد کرد، به این ترتیب دو مشکل به راحتی حل خواهد شد. دقت کنید که اگر برعکس آن را انجام دهید نتیجه متضاد خواهد بود.
- به آرامی سخن بگویید و هرچند وقت یکبار خود و طرف مقابلتان را به آرامش دعوت کنید.
- احساسات او را جریحهدار نکنید.
- اگر طرف مورد بحثتان همسر یا فرد نزدیک به شما است، هرچند وقت یکبار به او بگویید دوستش دارید و بد او را نمیخواهید.
- درصورت امکان با طرف مقابلتان صمیمی باشید و او را در آغوش بگیرید یا شانههایش را لمس کنید.
- از یکدیگر پذیرایی کنید. حتی اگر میزبان نباشید.
- بعضی مواقع بد نیست که بحث را عوض کنید و در مورد موضوعاتی که طرف مقابلتان علاقه دارد صحبت کنید.
- زمانی که از سخنان طرفتان خرسند میشوید او را مطلعسازید و اگر از صحبتهایش ناراحت شدید با مهربانی به او توضیح دهید و خواهش کنید که روش خود را تغییر دهد.
- در پایان گفتوگو به او بگویید که جلسه خوبی داشتید و به نتایج روشنی رسیدید.
در پایان به مغزتان بگویید زمان عصبانیت به جای ارسال پیشنهادهای خطرناک به شما یادآور شود که وقتی عصبانی هستی، بیشتر از همیشه مراقب رفتارت باش.
اگر فردی شغلش را دوست نداشته باشد،قطعا بهرهوری وی نیز کاهش مییابد. این امر باعث میشود تا فرد به جای تفکر درباره ارتقاء سطح کیفی مرتب به فکر فرار از کار باشد.
شاید بهترین راه حل این باشد که فرد به دنبال شغل جدیدی که به آن علاقه دارد بگردد اما یافتن شغل جدید کار چندان آسانی نیست. راه دیگر ایجاد شرایطی است که فرد به کاری که دارد علاقهمند شود.
مطلب زیر به ارائه راهکارهایی در این زمینه میپردازد:
1- بهجای فکرکردن به راههای فرار، به این فکر کنید که واقعاً دنبال چه هستید. وقتی سرگرم مرور و یادآوری آخرین خاطره تلخ خود از محیط کارتان هستید، یک لحظه صبر کنید و با خود بگویید «درواقع آنچه میخواهم... .»
2- در ذهنتان تصویری ایجاد کنید که بیانگر موقعیت شغلیتان باشد. آیا مانند آدمی هستید در ساحل یک رودخانه، بدون هیچ راهی به سمت دیگر آن؟ یا گم شدهای در جنگل؟ و یا در یک پرچین پر از خار، گیر افتادهاید؟ وقتی تصویر موردنظرتان شکل گرفت، به فکر تغییر موقعیت باشید. تصور کنید که پلی روی رودخانه میسازید یا مسیری در جنگل پیدا میکنید. فقط بهخاطر داشته باشید که نباید تصویر را به زور ایجاد کنید. وقتی آمادگی لازم را پیدا کنید هم تصویر مناسب و هم تغییر بهدست میآید.
3- بهجای بیهوده وقت تلفکردن، به فکر بهبود مهارتهایتان باشید. سعی کنید در هر کلاسی که لازم است شرکت کرده و بهویژه بر کسب تواناییهایی که برای شغل فعلی یا آیندهتان مفید است متمرکز شوید.
4- به جای دستیابی به عملکردی ممتاز، به رضایت از خود بسنده کنید. از زمانی که برای ساختن زندگی جدید دارید، استفاده کنید. مردم اغلب میگویند: «من 10 ساعت در روز کار میکنم. دیگر وقتی برای کاری دیگر باقی نمیماند». اگر تصمیم دارید دست از کارتان بکشید یا قرار است اخراجتان کنند، معنیاش این است که بهدنبال شغل دیگری هستید. اما کمی صادق باشید، حداقل بهاندازه حقوقی که میگیرید به شرکتی که در آن کار میکنید، مدیون هستید. تعجب نکنید. اگر اینطور فکر کنید، هم بیش از گذشته در شغل خود پیشرفت میکنید، هم احساس رضایت خواهید کرد.
5- از چه میگریزید؟ بیصداقتی؟ حرص و آز مدیران شرکت؟ دروغ و دورویی؟ به این فکر کنید که آیا هیچیک از این موارد، در زندگی یا افکار شما حضور و انعکاس نداشته است؟ اگر در اطراف شما، آدم مزوری وجود دارد آیا بر رفتار شما هم تأثیر گذاشته است؟ پس از حل این مشکل درونی، درمییابید که محل کارتان تغییر کرده و در حقیقت زندگی تازه و رضایتبخشی را آغاز کردهاید.
6- هنگام ورود به محل کار، سپر و زره خود را بر تن کنید. همه افراد باید با طرز ساخت یک سپر فیزیکی آشنایی داشته باشند. تصور کنید که پوستهای خارجی، از مادهای سخت، شما را دربرگرفته و اجازه نفوذ هیچ جسم خارجی را نمیدهد. برخی یک نور پشتیبانیکننده طلاییرنگ را ترجیح میدهند. ولی به نظر من یک سپر سخت، کارآمدتر است. هر روز قبل از رفتن به محل کار، 2 یا 3 دقیقه را صرف آمادهکردن و پوشیدن این سپر کنید.
7- هر روز جایزهای به خودتان بدهید. یک استراحت طولانی، کتابخواندن یا گفتوگو با یک دوست؛ حتی میتوانید غذایی را که بیشتر دوست دارید، نوشجان کنید. پول و وقت خود را در مراکز خرید هدر ندهید.
8- در زندگیتان حداقل یک مورد کوچک برای قدردانی و ستایش پیدا کنید: تزئینات منزل، آسمان، زمستان، مهمانیهای خانوادگی و همینطور میتوانید به نکات مثبت پیرامون شغلتان بیندیشید، یک کامپیوتر نو، یا گپی دوستانه با همکار طبقه پایین. امتحان کنید، به زحمتش میارزد. توجه و قدردانی، عاملی است که ارزشهای مثبت را وارد زندگی میکند.
9- قبل از تصمیمگیری برای رفتن از یک موقعیت به موقعیتی دیگر، به احساس خود رجوع کنید. بیندیشید و به دوروبرتان نگاه کنید. با عجله و عصبانیت کاری از پیش نمیرود. اگر در آرامش به اهداف و خواستههایتان فکر نکنید، تصمیمهایی خواهید گرفت که فقط کارتان را مشکلتر خواهد کرد و فراموش نکنید که همیشه «دوستانی» هستند که باید مواظب نصیحتهای متفاوتشان باشید.
یکی میگوید، «حواست باشد که با ترک یک کار، بهسرعت کار دیگری پیدا نمیکنی» و یکی دیگر که در گوشتان میگوید: «نترس، کارت را رها کن، چه فراوان است کار؛ از گرسنگی که نمیمیری!» و گاه یکی از همین «دوستان» به فاصله 5دقیقه، هر دوی این اندرزها را با شما مطرح میکند، درحالیکه یک مربی یا مشاور خوب، بهجای تحمیل نقطهنظر خودش، میکوشد با توجه به درونیات شما، اعتمادبهنفستان را بالا ببرد.
10- این جمله را در جایی بنویسید. به یاد داشته باشید که تمام این پیشآمدها، بهسرعت یک چشم بر هم زدن میگذرد. با سپریشدن زمان، شاید بهزحمت، چیزهایی را که روزی آزارتان داده است، به یاد آورید. هنوز روزهای خوب زیادی پیشرو دارید.
نویسنده: کتی گودوین
پلههای رسیدن به اهداف بزرگ جامعه- الهام مودب: برای دستیابی به اهداف بزرگ، گروه کار لازم است. ایجاد گروه موفق مستلزم شناخت اصول است. برای هر هدف و پروژهای روی گروه سرمایهگذاری و ارزشگذاری کنید تا از نظرات، طرحها، منابع و انرژی بیشتری برای رسیدن به اهداف بهرهمند شوید. کارکردن با گروه راههایی دارد که میتواند باعث پیشرفت یک مجموعه شود از سویی نبود انگیزه کارگروهی میتواند ضربات جبران ناپذیری به پیشرفت یک مجموعه کاری بزند. نکات زیر کمک میکند تا برای تقویت کار گروهی گامهای مؤثرتری برداشته شود. 1- قانون افراد مهم: عدم علاقه افراد به کارگروهی نشانه عدم اعتماد بهنفس و خلاقیت است. یک نفر برای رسیدن به اهداف بزرگ شرکت، کوچک است. 2 – قانون تصویر بزرگ: هدف از وظیفه مهمتر است. افراد باید برای حمایت از گروه به کار و وظیفهشان علاقهمند باشند. با ارتباط موثر، تامین منابع مورد نیاز، استخدام مدیران و افراد مناسب میتوان گروه منسجم ایجاد کرد. 3 – قانون نیچه؛ جایگاه مناسب افراد نتایج خوب به دنبال دارد: اگر افراد مناسب در گروه و جایگاه صحیح باشند، همه از مزایای بیشماری بهرهمند میشوند. برای استقرار افراد در جایگاه مناسب و استفاده کامل از حداکثر تواناییها و استعدادها، باید کارمندان و موقعیت گروه را به خوبی بشناسید. مهارتها، نظمکاری، توان، کارایی، عواطف و نیروهای بالقوه افراد را ارزیابی کنید. 4 – قانون، کوه اورست: توجهتان را به گروه معطوف کنید تا به نتایج مثبت و مورد نظر برسید. نوع کار، نوع گروه را مشخص میکند. برای کار جدید گروه خلاق و برای کار متغیر، گروه سریع و انعطافپذیر لازم است برای کاری به عظمت کوه اورست به افراد با تجربه نیاز است. بررسی کنید چه کسانی به راهنمایی، حمایت، سرپرستی و مسئولیت بیشتری نیاز دارند و براساس آن عمل کنید.افراد مناسب را اضافه، مدیران شایسته را استخدام و افراد ناکارآمد را اخراج کنید. 5 – قانون زنجیر: توانایی گروه، تحت تاثیر ضعیفترین فرد زنجیره است. عدم کارایی فرد میزان بازدهی و موفقیت گروه را کاهش میدهد. 6 – قانون شتابدهنده: افراد موفق به خوبی کار را انجام میدهند و آن را تسریع میکنند. خلاقیت، فصاحت، بلاغت، شور و هیجان، بخشش، مسئولیتپذیری و اثرگذاری از ویژگیهای چنین افرادی است. 7- قانون راهبرد: گروه متمرکز و پرانرژی میداند که به چه علت و در چه موقعیتی باید در کارها پیشی بگیرد. روحیه، جهتگیری، راهبردها و تاریخچه گروه باید بررسی شود. آیا در گروه انسجام وجود دارد؟ آیا در گروه جدید، از افراد قبلی کسانی باقیماندهاند؟ آیا گروه جدید از نکات مثبت گروه قبل استفاده میکند؟ آیا روشهای درازمدت باعث میشود که اعضا از شکستهای کوتاهمدت ناامید نشوند؟ 8- قانون سیب بد؛ نگرش بد به گروه آسیب میرساند: ابتدا باید از خود شروع کنید. آیا فکر میکنید ادامه کار گروه بدون شما امکان ندارد؟ آیا معتقدید که موفقیتهای اخیر گروه ناشی از تلاشهای فردی شماست یا تلاشهای همه افراد گروه؟ آیا به سختی اشتباهات را میپذیرید؟ اگر پاسختان به همه پرسشهای فوق مثبت است، باید نگرشتان را بررسی کنید و تغییر دهید. 9 – قانون ارزش: آیا در صورت لزوم افراد گروه میتوانند روی هم حساب کنند؟ آیا گروهتان منسجم است؟ آیا کارتان را به نحو احسن انجام میدهید؟ آیا تلاشتان در جهت موفقیت گروه است؟ آیا باعث انسجام گروه میشوید؟ دیگران میتوانند به شما تکیه کنند؟ 10- قانون پرداخت بها: گروه موفق نمیشود، مگر بهای آن را بپردازد. فداکاری، تعهدکاری و زمانی، پیشرفت فردی و تفکر گروهی بخشی از بهایی است که گروه باید پرداخت کند. 11- قانون تابلوی اعلانات: زمانی که توقف در کار لازم است همه گروه هماهنگ میشود. تابلوی اعلانات که وضعیت کارکردها را مشخص میکند، برای ارزیابی عملکرد در زمان مشخص بسیار ضروری است. 12 – قانون ساحل: عمق گروههای بزرگ زیاد است. برای پیشرفت، همه اعضای اولیه و ثانویه باید کارآمد باشند. برای استفاده بهینه از قانون ساحل، همواره باید افراد گروه پیشرفت کنند. 13 – قانون تعیین ارزشهای مشترک گروه: ارزشها به اعضای گروه، کارآموزان، مشتریان و عموم، هویت منحصر به فردی میدهد. باید همواره از ارزشهایی کاری مشخص استفاده شود. 14 – قانون ارتباطات : رفتارهای متقابل عمل را بهوجود میآورد. در گروههای موفق، افراد دائما با هم صحبت میکنند و به صحبتهای یکدیگر با دقت گوش میکنند. بین رهبر و اعضای گروه باید سازگاری، توافق، نظم، ادب و تواضع باشد. افراد باید بتوانند آزادانه و محترمانه مخالفت خود را بیان کنند. گروه باید جوابگوی مشتریان باشد. 15 – قانون رهبری: برخورداری از قدرت رهبری، ویژگی متمایز افرادی است که استعداد یکسانی دارند. همیشه فقط یک نفر میتواند رهبری گروه را برعهده بگیرد. رهبر خوب باعث موفقیت گروه میشود. در صورتی که نیاز به تغبیر رهبر گروه باشد، فرد جایگزین باید تجربه، مهارت، بازدهی و خلاقیت بیشتری داشته باشد. 16- قانون روحیه خوب: وقتی اعضای گروه موفق میشوند که افراد از روحیه خوب برخوردار باشند و با همه شرایط حتی بسیار سخت بهراحتی کار کنند. 17- قانون تقسیم سود: همواره باید روی گروه سرمایهگذاری کرد. بهترین گروه ممکن را انتخاب کنید و برای موفقیت آن بهایش را بپردازید، کارها را با یکدیگر انجام دهید. قدرت، وظایف و مسئولیتها را به گروه محول کنید و برای موفقیت آنان پاداش مادی و معنوی بپردازید. |
دکتر مجید ابهری در گفتوگو با خبرگزاری مهر، پایین بودن سطح شادی در جامعه را از عوامل بروز رفتارهای خشونت آمیز در جامعه عنوان کرد و افزود : در شرایط حاضر این رفتارها در میان نسل نوجوان و جوان بسیار نمایان است.
این اظهارات در حالی از سوی ابهری عنوان می شود که مسئولان کانون اصلاح و تربیت از روند رو به رشد جرایم خشونت آمیز در میان کودکان و نوجوانان خبر داده اند.
به اعتقاد اغلب کارشناسان، در صورت ادامه روند رو به رشد جرائم خشونت آمیز در میان نوجوانان، طی سالهای نه چندان دور شاهد جرائم سنگینتر از سوی این قشر خواهیم بود.
یک آسیب شناس اجتماعی و متخصص علوم رفتاری در ادامه گفتگو با مهر همچنین گسترش بازیهای رایانه ای را در بروز خشونت تاثیرگذار دانست و گفت: بررسیها نشان می دهد بسیاری از رفتارهای خشونت آمیز در میان نوجوانانی که علاقه بسیاری به بازیهای رایانه ای دارند، بروز می کند.
ابهری در ادامه به عوامل بروز رفتارهای خشونت آمیز اشاره کرد و گفت : حضور والدین در خانه و کانون خانواده یکی از بسترهای تربیتی و تحقق رشد فردی و اجتماعی فرزندان است که بررسیها نشان می دهد اکثریت نوجوانان بزهکار که به دلیل رفتارهای خشونت آمیز مرتکب تخلف شده اند از وجود کانون خانواده محروم هستند.
این آسیب شناس اجتماعی و متخصص علوم رفتاری با بیان اینکه نوجوانان تک سرپرست چهار برابر بیشتر از همسالان خود در معرض آسیبهای اجتماعی و رفتاری هستند گفت: در صورت وجود نامادری و ناپدری و ناسازگاری بین این گونه خانواده ها که در اکثریت آنان مشهود است، فرزندان را در معرض آسیبهای اجتماعی قرار می دهد.
به گفته ابهری، افسردگی، افت تحصیلی ، پرخاشگری ، فرار از مدرسه و خانه، بزهکاری ناشی از محرومیت های مالی و فقر و گرایش به مواد مخدر و عضویت در گروه های بزهکار ، اصلی ترین آسیبهای موجود بر سر راه فرزندان تک سرپرست است.
این آسیب شناس، در پایان بر پوشش حمایت و تربیتی و شناخت نقاط ضعف رفتاری و روانی نوجوانان تک سرپرست تاکید کرد.