آرمان تحقق شهر بدون مانع

این وبلاگ تلاشی است برای برابر سازی فرصتها به منظور استفاده معلولین وجانبازان از امکانات جامعه

آرمان تحقق شهر بدون مانع

این وبلاگ تلاشی است برای برابر سازی فرصتها به منظور استفاده معلولین وجانبازان از امکانات جامعه

مددکار کیست و مددکاری چیست

مددکاری اجتماعی ، حرفه ای است مبتنی بر دانش ، اصول ، مهارت وروش ها که هدف از آن کمک به افراد ، گروه ها و جوامع است تا بتوانند با تکیه بر توانایی ها و امکانات موجود؛برای حل مشکل و یا رفع نیاز خود اقدام کنند وبه استقلال ورضایت خاطر دست یابند.

مددکاری اجنماعی ریشه در آموزه های مذهبی وفرهنگ انسانی اقوام مختلف دارد ؛اما به شکل امروزی وسازمان یافته بعد از قانون فقرا انگلیس مصوب سال 1601 میلادی که به قانون 43 الیزابت معروف است وسپس با تلاش های تامس چالمرز که در سال 1814 میلادی کارهایی را برای رفع مشکلات مردم انجام داد ، شکل گرفت وامروزه در تمام جهان به شکل یک رشته دانشگاهی و کاملا علمی دنبال می شود.

پایه های این علم عبارتند از آزادی ، عدالت و دموکراسی.ارزش های این علم که ریشه در این پایه ها دارند به قرار زیر است:

-       حرمت مقام انسان

-       آزادی و اختیار انسان

-       برخورداری تمام انسان ها از حقوق مادی و معنوی

-       مسئولیت فردی و اجتماعی انسان ها 

 

مددکاری اجتماعی دارای شیوه های مختلفی است که توسط آن ها به گروه های هدف خود خدمت ارائه می کند. این تخصص برای انجام هر کدام از این شیوه ها از دانش های مختلفی سود می جوید. برای مثال در مددکاری فردی که اولین روش مددکاری است ؛ مددکار اجتماعی برای کمک به افراد از دانش روانشناسی سود می جوید وبرای روش دوم خود که مددکاری گروهی است به دانش نوین  روانشناسی اجتماعی روی می آورد وبه همین ترتیب برای ارائه خدمت در سومین روش خود که مددکاری جامعه ای است ، نیازمند احاطه به دانش جامعه شناسی است. مدیریت موسسات رفاهی ، تحقیقات اجتماعی و اقدام اجتماعی سه روش دیگر مددکاری اجتماعی است.

خدمات مددکاری اجتماعی امروزه حیطه­­ی وسیعی از مسائل فردی و اجتماعی را در بر می گیرد.مددکاران اجتماعی در جوامع مختلف به معلولین جسمی ، ذهنی ، اجتماعی و روانی خدمت می کنند.آن ها در تیم های توان بخشی این معلولان نقش های مختلفی دارند؛از جمله در تیم توان بخشی بیماران مزمن روانی، مددکار اجتماعی در کنار روانپزشک ، روانشناس ، روانپرستار و کاردرمانگر،نقش ارتباط با خانواده ­ی بیمار برای پذیرش دوباره بیمار ترخیص شده از بیمارستان را بر عهده دارد. برای این کار مددکار اجتماعی در عین حالی که در مراکز درمانی از نظریه های روانشناسی برای بهبود بیمار استفاده می کند، ازتوانایی های مختلف خانواده نیز بهره می برد و در حقیقت خانواده را نیز به عنوان عضوی از تیم توانبخشی می شمارد. او برای این که در این مهم موفق شود، با ارتباط حرفه ای که با خانواده برقرار می کند ، توانایی ها و امکانات خانواده را شناسایی کرده،حداکثر استفاده را از آن می کند.سپس با استفاده از روش های مشاوره ی خانواده ، روانشناسی اجتماعی و نظریه های خانواده درمانی سعی می کند شبکه ارتباطی خانواده را تحلیل کند و موارد آسیب زا را از بین ببرد و یا به حداقل برساند.و به این ترتیب زمینه را برای بازگشت بیمار آماده سازد.

 هم چنین بستر سازی مناسب در جامعه برای بازگشت  بیماران به زندگی اجتماعی و ایفا نقش مثبت فردی و اجتماعی  بر عهده مددکار اجتماعی است. برای انجام این وظیفه ، مددکار اجتماعی با استفاده از آموخته هایی که در زمینه ی جامعه شناسی دارد، روش های مختلفی از ارتباط با نهادهای اجتماعی را در پیش می گیرد تا بیماری که بهبود یافته در زندگی اجتماعی احساس تنهایی و بی پناهی نکرده ، نهادهای حمایت کننده را بشناسد و بپذیرد که از کمک ها و حمایت های آن ها بهره ببرد.

مددکاری اجتماعی در ارائه خدماتش به اصولی معتقد است که جنبه ی جهانی دارد. این اصول که در حقیقت شعار جهانی مددکاران اجتماعی است عبارت است از:

 

اصل پذیرش . مددکار اجتماعی هر مراجع کننده ای را فارغ از جنس و رنگ پوست و دین و نژاد و زبان و... می پذیرد و خدمات لازم را تقدیم می کند.

اصل رازداری.مددکار اجتماعی رازدار مراجع خود می باشد وفقط در صورتی که احتمال خطر جانی برای مراجع و یا انسان دیگری برود حق فاش کردن راز مراجع خود را دارد.

 

اصل فردیت.مددکار اجتماعی باور دارد که هر انسانی یک کلیت منحصر به فرد است و هر کسی طرح کمکی خاص خود را می طلبد.

 

اصل همدلی. مددکار اجتماعی این هنر را دارد که خمد را جای مراجع خود بگذارد و از دریچه ی چشم او به جهان نگاه کند.

 

اصل مشارکت مددجو در فعالیت ها.مددکار اجتماعی با اعتقاد به توانمندی تمام انسان ها، سعی می کند تمام اقدامات حمایتی خود را با مشارکت حداکثری مددجو به انجام رساند.

 

اصل رابطه­ی حرفه ای.مددکار اجتماعی با مراجع خود صرفا یک رابطه­ی حرفه ای برقرار می کند و نقطه­ی مشترک مددکار و مراجع ، مشکلی است که مراجع با آن درگیر است.

 

اصل خود شناسی مددکار.مددکار اجتماعی با آگاهی به این که هرانسانی ضعف ها وقوت های خودش رادارد،سعی می کند نقاط ضعف و قوت خود را بشناسد و از آن ها در جهت ارائه­ی هرچه بهتر خدمت استفاده کند.

 

گرد آورنده: دانشجوی رشته علوم اجتماعی-خدمات(F.M)

نگاهی به نیازهای آموزشی- پرورشی کودکان معلول

بیم از حصار نیست

بی شک زمانی که «آن سولیوان» اولین آموزش ها را بر دستان کوچک «هلن کلر» حک کرد و با زبان دست ها با هلن کوچک سخن گفت، باور داشت که «هلن» زمانی نه چندان دور نام هر شیئی را، هرچند نامفهوم، بر زبان جاری خواهد کرد و یا زمانی که «جبار باغچه بان» ، کودکان کر و لال را در کنف حمایت خویش قرار داد، می دانست که هر کودک معلول نیز مانند دیگر کودکان، حقی برای آموختن و استعدادی به قدر خویشتن دارد...
و «لوییس بریل» باور داشت که تاول های کاغذ خواهند توانست دنیای تاریک و پر التهاب کودکان نابینا را روشنی بخشد.آن چه در پی می خوانید؛ نگاهی است بر نیازهای آموزشی- پرورشی کودکان معلول در سه بخش:
الف: نیازهای ویژه آموزشی کودکان معلول، ب: گام به گام با کودک معلول ،ج: نیازهای والدین
.

الف: نیازهای ویژه آموزشی کودکان معلول
کودکان ناتوان یا کم توان (معلول)، مشکلات خود را با ناتوانی در انجام فعالیت ها، انجام تکالیف مدرسه، برقراری ارتباط با آموزگار، دوستان، والدین و... رفتارهای نابهنجار به ویژه عصبانیت، پرخاشگری، مشکلات روانی- عاطفی و... بروز می دهند. این رفتارها به ویژه اگر کودک ناتوان در مدرسه کودکان عادی تحصیل کند، بیشتر بروز می کند. از این رو کودکان معلول (ذهنی یا جسمی)، به ویژه کودکانی که دچار ناتوانی یا کم توانی ذهنی هستند، نیازمند شیوه های آموزشی ویژه، انتخاب مدرسه مناسب و... بوده و باید با شیوه اصولی آموزش ببینند.
۱- نیازهای آموزشی ویژه به چه معناست؟
نیازهای آموزشی ویژه یا
SEN (Special Education needs
) ویژه کودکانی است که دچار مشکلات آموزشی و ناتوانی در درک و فهم مطلق یا نسبی مسایل آموزشی بوده و نسبت به همسالان خود از توان آموزشی کمتر یا بسیار کمتری برخوردارند.
این کودکان نیازمند حمایت- نه ترحم- راهنمایی و آموزش و پرورش ویژه بوده و برای آموزش و پرورش آنها باید از مربیان و آموزگاران ویژه کودکان معلول کمک گرفت.
براساس نظر روانشناسان مرکز مطالعات معلولان ذهنی دانشگاه آکسفورد، اصلی ترین نیازهای آموزشی- پرورشی کودکان معلول عبارت است از:
- نیاز به تحصیل در مدارس ویژه
- انجام برنامه ها و آموزش های خاص در مدرسه
- آموزش مهارت خواندن، نوشتن، درک مفاهیم آموزشی- پرورشی با شیوه های مناسب
- آموزش مهارت برقراری ارتباط با همسالان و پذیرش ارتباط همسالان با خود؛ شامل برقراری ارتباط عاطفی- رفتاری و کلامی با همسالان
- فراگیری مهارت های رفتاری و بروز عکس العمل ها و واکنش های به جا و درست
- آموزش نحوه اداره کردن و نگهداری و مراقبت از خود در برابر حوادث و مشکلات و دفاع از خویشتن در مقابل خطرات
- فراگیری شیوه فهماندن نیازهای شخصی به دیگران به ویژه به والدین، آموزگار و مددکار و...
۲- تفاوت ها، عاملی جهت تفاوت در نیازها
بی شک ناتوانی کودکان معلول به یک میزان و در یک راستا نیست. بنابر این میزان و نحوه فراگیری و نوع آموزش ها نیز متفاوت است.
آموزگار برای سنجش تفاوت ها و نیازهای کودکان در اولین قدم می تواند با بهره گیری از برنامه های آموزشی- پرورشی هماهنگ، توان کودکان را محک بزند تا به تفاوت و نیازهای تک تک آنها پی ببرد. در این مرحله آموزگار باید به بررسی دقیق شیوه های رفتاری، آموزشی، ناتوانی ها و نیازهای هریک از دانش آموزان بپردازد تا به طور کامل و دقیق بر دانش آموزان و نیازهای فردی آنها مسلط شود.
در مرحله دوم؛ آموزگار باید با توجه به نیازهای ویژه هر دانش آموز، فعالیت های آموزشی- پرورشی را انتخاب کرده و با برنامه ریزی دقیق آموزش ها را به مرحله اجرا بگذارد. بهتر است برنامه ها با والدین دانش آموزان نیز هماهنگ شود تا در زمان کمتر و با کارایی بیشتری برنامه ها به نتیجه برسند. این مرحله از آموزش به «آموزش یا برنامه آموزش انفرادی» (
Indivi dual Education Plan) معروف است.
در مرحله سوم؛ نیاز است تا پیشرفت فراگیران به ویژه پاسخ ها و تحولات رفتاری- آموزشی هر دانش آموز پس از اجرای برنامه آموزشی «
IEP» به دقت بررسی شود تا در صورت مشاهده هرگونه نقص در اجرای برنامه IEP یا نقص در فراگیری دانش آموزان، برنامه های جدیدی به اجرا درآید.
آنچه در مراحل مختلف اجرای طرح ها و برنامه ها مؤثر است. تحمل و پشتکار والدین، آموزگار و فراگیران است.
۳- تکمیل نیازها
یکی از مهم ترین نکات در اجرای موفقیت آمیز برنامه های آموزشی- پرورشی کودکان معلول، ارتباط تنگاتنگ والدین با پزشک و روانپزشک کودک در خارج از مدرسه و ارتباط مستمر والدین با آموزگار و مشاوره ویژه کودکان استثنایی در مدرسه است. برای دستیابی به این منظور این نکات را به خاطر بسپاریم:
- کودک ناتوان یا کم توان (معلول) نیازمند کمک ما، اما به شیوه صحیح و منطقی است؛ پس ترحم را کنار بگذاریم.
- کودک معلول می تواند همپای همسالان خود که در شرایطی مشابه او بوده و پیشرفت کرده اند، آموزش ببیند.
- آموزش های ویژه هر کودک باید به دقت به اجرا گذاشته شود.
- والدین و آموزگار می توانند با همکاری هم به هدف های خود دست یابند.
- باور کنید که فرزندتان به کمک شما نیاز دارد و با کمک گرفتن از افراد مطلع چون پزشک، روانپزشک، مددکار و... گام های مثبتی را به سوی بهبود فرزندتان برمی دارید.
- کودک ناتوان رفتار والدین، مربیان، اقوام و... را به خوبی درک می کند هر چند به تصور دیگران او ناتوان است از این رو طوری رفتار کنید که امید را در دلش زنده کنید.
- پیش از هر اقدامی، مشورت با پزشک، روانپزشک، مربی و مددکار فرزندتان را فراموش نکنید.
- والدین نقش مهمی در برقراری ارتباط کودک با خانواده و مدرسه دارند؛ بنابر این همواره همسو با مدرسه و آموزش های مربیان پیش بروید.

ب: گام به گام با کودک معلول
همپا شدن و گام برداشتن با توان کودکان معلول یکی از اصول آموزشی کودکان ناتوان است؛ چرا که تفاوت عمده آموزش به کودکان ناتوان و کودکان عادی، کند بودن عکس العمل های کودکان ناتوان در مقابل برنامه های آموزشی- پرورشی است. بنابر این انتخاب مدرسه مناسب یکی از عوامل مهم جهت آموزش صحیح کودکان معلول است. آموزگار یکی دیگر از محورهای اصلی آموزش و پرورش بوده و توان و مهارت آموزگار نیاز اصلی وی برای آموزش به کودکان معلول است.
۱- انتخاب مدرسه
پس از بررسی های مقدماتی و آگاهی از ناتوانی کودک، والدین باید به سرعت مدرسه مناسبی را برای آموزش و پرورش فرزندشان برگزینند، ضرورت این انتخاب و سرعت در انتخاب به حدی است که به عقیده روانشناسان به تعویق افتادن آن باعث ایجاد لطمات جبران ناپذیری در کودک معلول می شود به ویژه این که کودک معلول، خواهر یا برادر سالم داشته باشد. برای انتخاب مدرسه مناسب نکاتی را به خاطر بسپاریم:
- مدرسه باید با سن، توانایی ها و نیازهای کودک همسان باشد. توجه به نوع معلولیت و تعداد معلولیت ها (ممکن است کودک دارای یک معلولیت و یا چند معلولیت باشد)؛ بسیار مهم است.
- حضور فرزند شما در مدرسه نباید تأثیر منفی بر روی سایر دانش آموزان و سایر دانش آموزان تأثیر منفی بر روی فرزند شما داشته باشد. به این معنی که تفاوت کودکان از جهت سن، توان یادگیری، نوع معلولیت و... بر آموزش شان تأثیرگذار بوده و باعث تخریب یا دلزدگی دانش آموزان می شود.
- امکانات مدرسه باید پاسخگوی نیاز دانش آموزان باشد.
- نیازهای آموزشی نباید بر نیازهای پرورشی و به عکس تأثیر گذاشته و یکی را تحت الشعاع دیگری قرار بدهد.
- مدرسه باید از جهت وسائل رفاهی، آموزشی، پرورشی، امکانات ورزشی ویژه دانش آموزان معلول و ... مجهز باشد. توجه کنید حداقل امکانات مد نظر نیست و مدرسه باید به حداکثر امکانات تجهیز باشد.
- مدرسه موظف است تا با توجه به نوع معلولیت نیازهای دانش آموزان معلول را برآورده کند. چرا که نیازهای دانش آموز نابینا متفاوت از نیازهای دانش آموزان ناشنوا است.
- از کارایی پرسنل مدرسه مطمئن شوید. برای این منظور می توانید از سوابق آموزشی مدرسه، موفقیت های آموزشی، پرورشی و ... آگاه شوید. یکی از بهترین شیوه های دستیابی به این اطلاعات، مشورت با والدین دانش آموزانی است که در مدرسه مورد نظر مشغول تحصیل اند.
- در انتخاب مدرسه دقت کنید چرا که از جهت روانی ثابت شده تغییر مکان آموزشی در همه دانش آموزان به ویژه دانش آموزان معلول، افت تحصیلی و اختلالات روانی عاطفی را به دنبال خواهد داشت.
۲- آموزگار محور تعلیم و تربیت
نقش مربی _ آموزگار، چنان کلیدی است که موفقیت یا دلزدگی دانش آموز مستقیماً به او وابسته است.
یکی از نکات مهم و مورد توجه، نحوه ارتباط آموزگار و فراگیر است به طوری که لازم است هر دانش آموز به صورت مستقیم و ویژه با آموزگار در ارتباط باشد: این ارتباط به حدی مهم است که بی آن طرح آموزش انفرادی (
IEP
) با شکست مواجه می شود.
به منظور برقراری ارتباط صحیح، منطقی و دوستانه میان آموزگار- مربی و دانش آموز به این نکات توجه کنیم:
- نیازهای فردی هر دانش آموز را به درستی شناسایی کنیم تا ارتباطی صحیح و منطقی با دانش آموز برقرار کنیم: این ارتباط اجرای بهتر طرح
IEP را نیز به دنبال خواهد داشت.
- اولویت ها را بررسی کنیم و نیازها را براساس اولویت ها پاسخ دهیم.
- قرار است چه کسی علاوه بر آموزگار نیازهای دانش آموز را برآورده سازد و میزان این مداخله در چه حد و به چه صورتی است؟
- والدین چه مسئولیتی را به عهده دارند تا در جهت تکمیل فعالیت های آموزگار گام بردارند.
در بسیاری موارد دیده شده که آموزگار به تنهایی نمی تواند پاسخگوی نیازهای آموزشی _ پرورشی دانش آموز باشد و فقط پاسخگوی بخشی از آنها است. در این موارد لازم است تا برنامه ها به صورت مکتوب در اختیار والدین نیز قرار بگیرد تا والدین در تکمیل فعالیت های آموزگار حرکت کنند. در مواردی نیز برگزاری کلاس های فوق برنامه کارگشاست. در این کلاس ها لازم است والدین نیز حضور یابند تا از نزدیک با فعالیت ها و نحوه آموزش آشنا شوند.
روان شناسان به فعالیت های گروهی بسیار معتقدند و عقیده دارند دانش آموزان در جمع به تأسی از یکدیگر بیشتر و بهتر فعالیت کرده و فرا می گیرند.
۳- تکمیل آموزش ها
در بسیاری موارد، آموزش های مدرسه پاسخگوی نیاز دانش آموزان نبوده و والدین باید فعالیت های تکمیلی را به اجرا گذارند. گاهی نیز معلولیت در حدی است که آموزش های مدرسه پاسخگوی نیاز دانش آموز نیست.
آن چه برای جبران این وضعیت پیشنهاد می شود، استفاده از مددکاران و مربیان کارآزموده در منزل است. براساس آمار بیشترین مشکل کودکان معلول در نحوه تکلم، واکنش و عکس العمل به حالت های مختلف به ویژه در شرایط اضطراری و ناتوانی در بیان نیازها به ویژه نیازهای فردی است. این کمبودها با همسو شدن آموزش آموزگار در مدرسه و مددکار و والدین در منزل قابل حل است. برای همکاری بیشتر و بهتر میان مددکار، والدین و آموزگار، برگزاری جلسات مشاوره حضوری کارگشا است.

ج- نیازهای والدین
آن چه علاوه بر آموزش و پرورش صحیح کودکان ناتوان یا کم توان، آنها را به سوی آرامش و امکان فراگیری بهتر آموزه ها سوق می دهد، توانمندی والدین از جهت آموزشی و روانی است. والدینی که خود از جهت روانی _ عاطفی و آموزشی، آموزش های لازم را دیده باشند می توانند با اعتماد به نفس فرزندشان را راهنمایی و حمایت کنند. برای دستیابی به این هدف به چند نکته توجه کنیم:
- اگر از نحوه آموزش های مربیان مدرسه رضایت دارید، سعی کنید تا با برقراری ارتباط بیشتر و بهتر با اولیاء مدرسه به ویژه آموزگار، زمینه آموزش و پرورش بهتر را فراهم کنید.
- اگر از شیوه آموزشی مدرسه، رضایت ندارید و یا نواقصی را در شیوه آموزش و پرورش فرزندتان مشاهده می کنید به جای تعویض مدرسه، با اولیاء مدرسه صحبت کنید. سعی کنید تا با یاری یکدیگر مشکلات را حل کنید. چرا که اشاره کردیم تعویض دائمی مدرسه، اثرات روانی _ عاطفی نامطلوبی بر کودک دارد.
- با والدین همکلاسی های فرزندتان در ارتباط باشید، به ویژه والدین دانش آموزانی که فرزندشان پیش از فرزند شما تجربه حضور در مدرسه را داشته اند.
- با انتخاب و مشورت با روان شناس و مددکار و یا هر دو، بسیاری از مشکلات به راحتی حل و فصل خواهد شد. حتماً حداقل دو هفته یک بار، بدون فرزندتان، به روان شناس یا مددکارتان مراجعه کنید و در زمان مراجعه به این نکات توجه کنید:
۱- به طور کامل نگرانی ها و اضطراب هایتان را شرح دهید.
۲- پیش از مراجعه فهرستی از نیازهای خود و فرزندتان را یادداشت کنید تا چیزی را از قلم نیاندازید و با دقت پاسخ سؤالات تان را دریافت کنید.
۳- درباره فعالیت های مدرسه،  پیشرفت ها و شکست های خود و فرزندتان، ناآرامی های روحی و روانی خود و فرزندتان و... سخن بگویید و راه حل بخواهید.
- فرزندتان را نزد همان روان شناس یا مددکاری ببرید که خود نیز نزد او می روید. به این ترتیب روان شناس یا مددکار می تواند به خوبی از حالات روحی شما و فرزندتان مطلع شود.
- مطالعه کتاب های روان شناسی به ویژه روان شناسی مرتبط با کودکان معلول را فراموش نکنید.
- گردش و تفریح به ویژه همراه با همکلاسِی  های فرزندتان به همراه والدین آنها را فراموش نکنید. این ارتباط زمینه ساز بحث و تبادل نظر و کاستن از اضطراب ها و نگرانی هاست.
- فراموش نکنیم که کودک ناتوان یا کم توان، ناتوان مطلق نیست و می تواند با آموزش به فردایی بهتر رهنمون شود.
و در پایان، به عقیده روان شناسان، کودکان معلول- ذهنی یا جسمی- نیاز به ترحم نداشته و تنها نیازمند توجه در راستای آموزش و پرورش صحیح هستند.
مهتاب صفرزاده خسروشاهی
منبع:
http://www.direct.gov.uk/Education And Learning

 

حضور در جامعه هدف معلولان

 

میرکمال میرنصیرى
فرهنگ عمومى جامعه و به عبارتى تفکر فردى و باور فردى تک تک اعضاى جامعه براین است که توانایى فکر بر توانایى جسم غلبه دارد اما با وجود چنین باورى در عملکرد عمومى و جو فرهنگى حاکم بر جامعه شاهد نگاه - ناخواسته - انزواگرایى در میان قشر معلولان کشورمان که از سرمایه هاى بالقوه ما به شمار مى روند، هستیم. البته با تلاش برخى از مسؤولان و قشر قابل توجهى از تشکل هاى مرتبط با معلولان ظهور و حضور بعضى از شهروندان معلول در عرصه هاى مختلف را مى بینیم که توجه به دو نکته در این مهم حائز اهمیت است:
اول آنکه این تعداد در مقایسه با قشر عظیم و روبه افزون معلولان، از شمار قابل توجهى برخوردار نیستند و معلولان بسیارى با توانایى هاى ارزشمند همچنان در حاشیه عزلت به سر مى برند و دوم اینکه همان تعداد اندک نیز در صورت فراهم بودن شرایطى بهتر، قابلیت هاى ناشکفته بسیارى از خود نشان خواهند داد.
جامعه جهانى با تمامى تغییر و تحولات شگرف و پیچیده اش در نگرشى کلان، رو به سمتى مى رود که در آن توانایى فکرى و روحى بر توان جسمانى اولویت دارد.
عصر فکر و فناورى بیش از هر زمان دیگرى آدمیان را به نشستن و اندیشیدن فرا مى خواند. معیار حضور مفید فرد در جامعه بیشتر از آنى که بر محور فعالیتهاى یدى و جسمانى اش تعریف شود، بر شاخص ابتکار و تلاش فکرى تکیه مى ورزد. امروزه این باور به بار بنشسته که اگر هزاران دست، توان تولید یک فکر را ندارند، لیکن فکر را توان جایگزینى هزاران دست تواند بود و فناورى، صریح ترین مصداق این مدعاست.
با اینکه مى دانیم سلامت جسم متضمن سلامت روح و فکر نیست و در زندان هاى سراسر دنیا شمار قابل توجهى از جسم هاى تنومند اما همراه با فکرهاى بیمار را توانیم دید، مع الاسف به اندازه اى که به خروج خاطیان از گردونه اجتماع همت گمارده مى شود، به لزوم ورود فکرهاى توانا به  رغم جسم در هم شکسته شان به عرصه اجتماع، تلاشى چشمگیر و مؤثر دیده نمى شود.
توجه به توانمندى معلول نه تنها نیاز معلولان، بلکه نیاز قطعى جامعه به بهره مندى از سرمایه هاى بالقوه خویش رابرآورده مى کند. انزواى معلولان توانا نه صرفاً محروم کردن ایشان از موهبت زندگى با عزت، بلکه محروم ساختن زندگى از داشته هاى گرانبهاى روحى و فکرى ایشان است. لذا حضور در عرصه جامعه نه حق معلول که وظیفه مسلم اوست و ایجاد فرصت لازم براى حضور معلولان درجامعه نه لطف به آن قشر که لطف به خویشتن جامعه و نسل حاضر و آتى است.
اما راه حل حقیقى در چیست؟ چرا این همه دانستن و سیاستگذارى و تصمیم ها، آنگونه که باید به بار نمى نشیند؟ چرا باور فردى افراد در این خصوص، در قالب توده به درستى جواب نمى دهد؟ چرا این همه هزینه ها و گرامیداشت ها، آنگونه  که لازم است مؤثر نمى افتد؟ و آخر اینکه چرا حتى برخى فعالیت هاى عملى از جمله بخشنامه ها و مناسب سازى ها و حتى تلاشهاى فرهنگى، رمق لازم را براى ایجاد این تحول ندارند؟
دلیل اول اینکه ما از یک سیاستگذارى یکپارچه، هماهنگ و برنامه ریزى شده در دستگاهها برخوردار نیستیم. تلاشهاى ارزشمند اما مقطعى و جزیره اى، خسته کننده و کم اثر است. لزوم ایجاد یک تشکل یا کمیته ویژه براى برنامه ریزى کوتاه، میان و بلندمدت در همه عرصه هاى فرهنگى، اجتماعى، علمى، شهرسازى و امثالهم و تلاش در جهت پرداختن به راهکارهاى هماهنگ و مستمر اصلى ترین ضرورت این تحول است.
و نکته نهایى و مهمتر که لازمه همه فعالیتها و تحولات عظیم این چنینى است، این است که باور کنیم مشکل اصلى و مهم معلولان، عدم اعتقاد عملى به اصل برابرى انسانها درجامعه است. نیاز مهم معلولان تواناى کشورمان به عنوان سرمایه هاى بلاتردید نسل حاضر و نسل هاى آینده، بیش از آن که نان و کار و ازدواج و موانع شهرى و امثالهم باشد، نیاز به اعتقاد عملى در کنار اعتقاد نظرى به اصل برابرى انسانها در تمامى طبقات جامعه است.

 

منبع : روزنامه ایران پنجشنبه ۱ دی ۱۳۸۴

 


ضرورت بازنگری در شیوه برخورد با کودکان استثنایی

 

ناتوانی را با محرومیت پاسخ ندهیم
ایمانی _ پارسا

در کنار همه واقعیت های موجود در جامعه آنچه که کمتر مورد توجه و دقت نظر کارشناسان و مردم قرار می گیرد بحث مربوط به کودکان استثنایی و مشکلات و آسیب های آنهاست.
در حالی که شاهدیم جامعه به اندازه کافی در موضوعاتی چون دختران فراری، اعتیاد، کارتن خوابها حساسیت نشان می دهد، در مقوله دردسرهای تمام نشدنی کودکان استثنایی و وضعیت زجرآور آنها کمتر رسانه ای با تیزبینی و موشکافی مسائل آنها را دنبال می کند.
به باور بیشتر کارشناسان اجتماعی، پدیده فقر و معضلات مرتبط با آن به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار بر شدت و حدت زندگی اجتماعی مطرح می باشد.
کودکان استثنایی هم از این قاعده مستثنی نیستند. بیشتر این کودکان در خانواده های محرومی زندگی می کنند که فقدان اطلاعات اولیه برای اداره یک زندگی مهمترین مشخصه آن است. والدین این کودکان نگاه واقع بینانه ای به زندگی خانوادگی ندارند و فقدان این نگاه باورپذیر بعضاً موجب محدود شدن روابط اجتماعی سالم در کودکان استثنایی می گردد.
دکتر رنج بخشی، عضو هیأت علمی دانشگاه و متخصص کودکان استثنایی با اشاره به اهمیت نقش دولت، آموزش و پرورش و مهمتر از همه والدین این کودکان اظهار می دارد: با توجه به شرایط ویژه ای که این بچه ها دارند می بایست مجموعه امکانات خاصی توسط دولت و خانواده های این بچه ها فراهم شده و کمی از بار مشکلات آنها کاسته شود. وی با تأکید بر مشکلات فرهنگی افراد جامعه و نحوه برخورد نامناسب اطرافیان با این بچه ها خاطرنشان کرد: آنچه که در رابطه با بچه های استثنایی در اولویت برنامه ها قرار می گیرد ،مسأله بالا بردن سطح فرهنگ افراد جامعه است ؛چرا که بعضاً  دیده شده است که بسیاری از بزرگسالان در هنگام روبه رو شدن با این بچه ها خود و فرزندانشان را از آنها دور می  کنند و یا به دیده حقارت به آنها می نگرند.
به راستی چه بسیاری از افراد به دید یک بیمار مسری به این بچه ها نگاه می کنند و یا فکر می کنند که این بچه ها به آنها آسیبی خواهند زد.
واقعیت امر آن است که استثنایی بودن بیماری نیست بلکه یک حالت و ویژگی است، به عبارتی بعضی ها پایین تر و یا بالاتر از خط نرمال جامعه قراردارند و این نمی   تواند دلیلی برای نقض وجود این افراد باشد.
دکتر رنج بخش در رابطه با علت وابستگی شدید و اظهار محبت زیاد این بچه ها در هنگام رویارویی با افراد غریبه و کسانی که به آنها توجه می  کنند اظهار می دارد: واقعیت امر آن است که یک بچه طبیعی از هزاران منبع محبت دریافت می کند؛ به طوری که وقتی با یک بچه سالم و زیبا روبه  رو می شویم آن را در آغوش می گیریم و به آن محبت می کنیم اما این بچه ها حداقل محبت و توجه را دریافت کرده اند و تشنه توجه و محبت هستند.
به گفته وی، بسیاری از این بچه ها به دلیل همین کمبود سریعاً  در دام بسیاری از مشکلات افتاده و به خیلی  از مسائل آسیب زا دچار می شوند.
امیررضا پرحلم -کارشناس و آسیب شناس اجتماعی آستانه تحمل و مدارا را در خانواده های این کودکان پایین دانسته و می گوید: علاوه بر فقر فرهنگی که جامعه با آن مواجه است خانواده های این کودکان نیز آستانه تحمل بسیار پایینی دارند و متأسفانه از تنبیه به عنوان بهترین روش برای آرام نگه داشتن این کودکان استفاده می کنند.
این رفتارشناس معتقد است که نگاه بیشتر افراد به واقعیت زندگی کودکان استثنایی نگاهی شیطنت بار و مزاحم است و به همین دلیل بعضاً  در مواجهه با این افراد در نهایت شدت عمل رفتار می شود.
طبق بررسی های به عمل آمده در رابطه با وضعیت آموزشی این بچه ها در کشورمان باید گفت، متأسفانه این بچه ها بویژه در مناطق محروم در شرایط نامطلوبی به سر می برند به طوری که علاوه بر فراهم نبودن شرایط مناسب آموزشی، مسأله تربیت و مهارت آموزی این بچه ها نیز مورد توجه قرار نگرفته است و در اغلب موارد به آموزش کتب درسی برای آنها اکتفا می کنند. وقتی از چند تن از مربیان این بچه ها سؤال شد که مهمترین مشکل شما چیست عنوان کردند:
با توجه به شرایط و سختی کار و عدم تناسب میزان فعالیت  مان با دستمزدهایی که دریافت می کنیم انگیزه زیادی برای ادامه فعالیت نداریم و این در حالی است که به دلیل مشاهده نکردن نتیجه کارمان رنجشی برای تلاش بیشتر نداریم و همواره با احساسی توأم با ناامیدی و افسردگی به کار خود ادامه می دهیم.
گفتنی است، یکی از بحث هایی که این روزها در اغلب کشورهای پیشرفته دنیا مطرح است مسأله «جریان قالب» است، به موجب این طرح بچه های استثنایی در مدارس عادی آموزش می بینند و فقط کلاس جداگانه ای دارند.
هدف از اجرای این طرح افزایش روابط اجتماعی این بچه ها با سایر بچه های عادی است؛ چرا که در شرایط کنونی به دلیل عدم دسترسی این بچه ها به محیط اجتماعی طبیعی دچار عقب ماندگی های اجتماعی شده اند.
آنچه که این روزها ذهن بسیاری از متخصصین و کارشناسان را به خود مشغول داشته است افزایش آمار بچه های استثنایی است؛ چرا که علیر غم پیشرفت علم پزشکی آمار این بچه ها روبه افزایش است.
دکتر رنج بخش در رابطه با دلایل افزایش آمار بچه های استثنایی و عقب مانده ذهنی علی رغم پیشرفت تکنولوژی روز پزشکی اظهار می دارد: در بررسی های به عمل آمده معلوم شده است یکی از عمده دلایل افزایش آمار این بچه ها پیشگیری های به عمل آمده جهت کاهش مرگ و میر نوزادان بوده است. وی در این باره تصریح کرد: درصد بالایی از بچه های استثنایی یا درانکی باتور بوده اند و یا فرزندان ناخواسته ای بوده اند که مادرهایشان در هنگام بارداری دارو مصرف کرده اند.
این کارشناس روانشناسی از بالاتر رفتن آمار بچه های اوتیسمی خبر داد و گفت:  علی رغم پیشرفت علم پزشکی شاهد آن هستیم که به دلایل مختلفی چون استفاده از انکی باتور، استفاده از داروهای سقط جنین، استفاده از بکیوم برای تولد نوزاد، انجام زایمان های سخت در مناطق روستایی دور افتاده، مبتلا بودن مادران به دیابت و فشار خون بالا و همچنین در معرض اشعه ایکس قرار گرفتن مادر تعداد این بچه ها روبه افزایش است.
در پایان باید گفت بهترین راه، پیشگیری از تولد این بچه ها است که می توان با آموزش والدین قبل از بارداری و انجام آزمایشهای ژنتیک برای تمام افراد و آموزشهای حین بارداری از تولد بچه های استثنایی جلوگیری کرد و درنهایت نیز نیازمند یک فرهنگ سازی غنی در سطح اجتماع برای نحوه برخورد با این کودکان هستیم.

منبع : روزنامه همشهری یکشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۴