رویکرد آسیب شناختی به روسپیگری وبی مبالاتی را باید از سه بعد انسانی ،یعنی زیستی _روانی _اجتماعی(bio_psycho_social)، مطرح و بررسی کرد .
این دو پدیده در بسیاری از موارد مستقل از هم اند ودر بسیاری موارد رابطهء تنگاتنگ وعلت ومعلولی دارند.در بررسی علل و پیامدها وجوه تشابه وگاه وجوه تفاوت بسیار دارند وبه هر صورت به اختصار می توان گفت که لزوما" دو سر یک طیف نیستند واز دیدگاه روان شناختی _زیست شناختی می می توان آن ها را مستقل از یکدیگر تعریف وتبعیین کرد.
دراین مقاله ابتدا به تعاریف، پیشینهء مطالعاتی تاریخی این دو پدیده پرداخته ایم وسپس تعداد موارد بی مبالاتی جنسی و روسپیگری را بادو عنوان مستقل در مراجعان (( مرکز مداخله در بحران)) و((ستاد پذیرش و قرنطینه)) منطقهء شمال بهز یستی استان تهران بررسی کرده ایم.
مقدمه:
در فرهنگ معین ، کلمه روسبی با روسپی] rospi ، پهلوی ruspik [ به معنی بد کاره، فاحشه،زن بد کاره آورده شده است.
هدف از این مطالعه آن بوده که دو تعریف مستقل و منفک از روسپیگری وبی مبالاتی جنسی ارائه شود و درباره دلایل و علل وعوامل هریک مختصرا" ارز یابی و بحث شود.
روش:
رویکرد توصیفی روان پزشکی ومیدانی.
ابزار تحقیق:
پرسشنامه
جامعه آماری:
95 مورد مراجع به(( مرکز مداخله در بحران )) و ((ستاد پذیرش وقرنطینه)) منطقه شمال بهزیستی استان تهران به ترتیب ماه مراجعه انتخاب شدند.
نتایج وبحث :
به نظر می رسد که طیف وسیعی از موارد بی مبالاتی جنسی را می توان در بحث بزهکاری نوجوانان جای داد. اما درصد اندکی از این بی بند و باری همچون حرفه یا منشأ در آمد با عنوان روسپیگری قرار می گیرد.
پرسش های تحقیق:
1. هویت شخصی.
2. محل،علت وتعداد ارجاع به ستاد پذیرش و قرنطینه.
3. شغل، محل درآمد (منشأ درآمد)، میزان در آمد.
4. ارزیابی مددکاری از نظر سامانه خانوادگی ،اقتصادی،فرهنگی،بازتوانی،باز پروری، شغل یابی، استقلال یابی(مستقل شدن از نظر اقتصادی_اجتماعی).
5. ارزیابی حقوق از دیدگاه حل مسائل و مشکلاتحقوقی وقانونی مراجع.
6. مصاحبه بالینی نیمه ساختاری وتشخیص سندرم های بالینی براساس طبقه بندی DSMIV و10ICD برای تشخیص و درمان مراجعان آسیب دیده از لحاظ روانی_اجتماعی.
7. ارزیابی پزشکی_پرستاری برای تشخیص ودرمان محتمل.
تعریف مفاهیم
تعریف روسپیگری: در فرهنگ جامع روان شناسی _روان پزشکی_ دکتر نصرالله پور افکاری در تعریف روسپیگری می گوید:((این اصطلاح به معاملهء پایاپای بی بند بارانۀ جنسی توسط مرد یا زن (روسپی مکن است مرد باشد یا زن باشد) برای کسب درآمد وتأمین معاش اطلاق می شود.
نوع رابطهء میان روسپی ومشتری نوعی تحقیر متقابل است. روسپیگری معمولا" با سایر انواع آسیب شناسی روانی _اجتماعی،نظیر اعتیاد،جرم، جنایت و الکلیسم، همراه است. زن های روسپی به درجات مختلف اختلال شخصیتی دارند ودر بعضی موارد قوای هوشی پایین تر از معمول را دارا هستند. برخی از آن ها همجنس گرایند و احساس خصومت خود را از طریق تحقیر وی با در گیر ساختن او در رابطه ای غیراجتماعی وغیر اخلاقی ابراز می کنند. مردان روسپی که اغلب در جوامع غربی خود را در اختیار پیر زنان وهمجنس بازان می گذارند هرچند خود نیز غالبا" همجنس گرا هستند ، اغلب سرد مزاجند)) .
روسپیگری در نوجوانان:
نوجوانان نسبت بزرگی از روسپیان را تشکیل می دهند. حدودا" یک میلیون نوجوان (طبق گزارش کتاب مرجع روان پزشکی سینا پسیس، چاپ هشتم ،1998)در امر روسپیگری گرفتارند.
اغلب آنان دخترند،اما پسرها نیز به عنوان روسپی همجنس گرا دیده می شوند. اغلب نو جوانان از خانواده های در هم شکسته واز هم گسسته اند و در کودکی از آنان سوء استفادۀ جنسی شده، یعنی بسیاری از آنان قربانی تجاوز بودهاند. بسیاری از نوجوانان از خانه فرار کرده اند و اسیر پا اندازان و مصرف کنندگان مواد مخدر شدهاند وبه نوبۀ خود در دام مواد مخدر می افتند. خطر ابتلای این افراد به بیماری AIDS(سندرم نقص ایمنی اکتسابی در انسان) بسیار بالاست وتاحد بسیار بالایی در بعضی از مطالعات گرفتار عفونت HIV(ویروس نقص ایمنی انسانی عامل بیماری ایدز) می باشد.
تعریف بی مبالاتی جنسی:
به هر نوع رابطه یا رفتار جنسی با همجنس یا جنس مخالف که بدون در نظر گرفتن قواعد اخلاقی، اجتماعی، عرفی مرسوم در جامعه باشد بی مبالاتی جنسی گفته می شود .این رفتار جزو رفتارهای خطر آفرین نوجوانان نیز طبقه بندی شده (کاپلان وسادوک،1998) ومانند فعالیت هایی نظیر مصرف الکل، سیگار، سوءمصرف مواد مخدر، فعالیت جنسی بی بند وبار، که به ویژه از نظر ابتلا به ایدز خطرناک است.
رفتارهای مستعد ایجاد تصادفات ،مثل رانندگی بی محابا و با سرعت بالا، سقوط آزاد، انواع ورزش های هوایی عامل 40% از مرگ نوجوانان است.
علت این گونه رفتارها متعدد متفاوت است ،از دلایلی مثل ترس از بی کفایتی و نیاز برای تثبیت هویت جنسی وفشار از طرف گروه همسالان گرفته تا اثبات آسیب نا پدیری و رئیین تنی که خاص دورۀ نوجوانی است و نوجوان را وا می دارد خودرا مصون در مقابل صدمه نشان دهد.
آگاهی واطلاع رسانی به تنهایی میزان خطر را در نوجوانان کاهش نمی دهد.شناختن بیماری AIDS وعفونت HIV به تنهایی خطر رفتارهایی مانند بی مبالاتی جنسی و سوء مصرف مواد تزریقی را پایین نمی آورد. اخیرا"محققان متوجه استعداد ژنتیک در رفتارهای خطر آفرین نوجوانان شده اند که به هر حال با افزایش سن این رفتارها کاهش می یابند ومسئولیت اتخاذ تصمیم افزایش پیدا می کند.
رفتارهای سو ء جنسی ،مانند بی مبالاتی جنسی،هرزگی یا بی بندباری جنسی عوارض متعددی چون در گیری در سایر مواردبز هکاری و جنایتکاری ،سو ء مصرف مواد والکل ، حاملگی نامشروع،سقط (کورتاژ) غیر قانونی و روسپیگری را به دنبال دارد.در بسیاری از موارد نوجوانان در واقع دچار اختلالات جدی روان پزشکی اند که در آن ها به صورت بیماری های اولیه مانند اختلالات اضطرابی ،اختلالات خلقی (افسردگی اساسی ) اختلالات هراس ،اختلالات سایکوتیک(شروع اسکیزوفرنیا،اختلال کنترل تکانه،اختلالات هویت یا نقش جنسی،اختلال سلوک،اختلالات توجه،بیش فعالیADHD ،اختلالات تحصیلی،اختلالات عاطفی)، اختلالات ومشکلات خانوادگی وبسیاری از معضلات روان شناختی_جامعه شناختی دیگراست.تظاهرات این اختلالات ممکن است به صورت اختلال یا ابهام در رفتارهای جنسی،هویت جنسی، نقش جنسی یا بی مبالاتی جنسی تظاهر یابد.بی مبالاتی جنسی به تنهایی دلیل اختلال روانی نیست.
دکتر نصرالله پورافکاری( 1373) می گوید:((در گذشته ها زنان ودختران بی بندو بار نسبتا" کودن را که به طبقات اجتماعی پایین تعلق داشتند به عنوان افراد نا بهنجار از نظر روانی در مؤ سسات نگهداری می کردند ،در حالی که همتایان طبقۀ متوسط وبالای آن ها با همان بی بندو باری از این تشخیص ها مصون می ماندند)).
مهار گسیختگی ناشی از بیماری مغزی بارز،مانیا واسکیزوفرنیا ممکن است به هرج ومرج در زفتار جنسی منجر شود.به طوری که زنان مبتلا به اختلالات خلقی سرخوشی یا مانیا بیشتر در معرض خطرحاملگی ومدان مانیک(دارای اختلال خلقی مانیا)بیشتر در معرض ابتلا به بیماری های مقاربتی اند.گاهی انحراف جنسی،نخستین بار،پس از شروع بیماری مغزی بارز یا اسکیزوفرنی مشاهده می شود ودر بسیاری موارد ،مثلا" شروع صرع گاه تنها علامت موجود است.
به هرحال،هرگونه تغییر رفتار ناگهانی باید اطرافیان را متوجۀ احتمال بروز بیماری های روانی ومغزی کند. در بعضی از موارد که نقطۀ شروع بیماری مثلا"در اسکیزوفرنیا معلوم نشده ،نوعی پسرفت وتباهی اختلاقی ومعنوی به تدریج پدید آمده وسرانجام معلوم شده که فرآیند بیماری پیش روندهای در کار است.از نظر پیش آگاهی ،علت اختلال روانی هرچه باشد،ممکن است زن ها را به سوی روسپیگری و مردها را به ولگردی ودزدی های کوچک سوق دهد.
پیشینه تاریخی:
سیمون دوبوارنویسنده،محقق وجامعه شناس مشهور فرانسوی،چنین می گوید:((زن،با پیدایش مالکیت خصوصی از اریکۀ قدرت خود به زیر آورده شد،سرنوشت خود را درخلال قرن ها با مالکیت خصوصیپیوند خورده می یابد.آداب وعادات یونانیان خیلی نزدیک به شرقی هاست.اما به درستی معلوم نیست که چرا اقدام به داشتن چند همسر نمی کند)).
دموستنس می گوید: ما روسپیان بلند پایه را برای لذت روحی ،((پااژها)) (روسپیان دون پایه)را برای لذت حس ها و همسران را برای آن که پسرانی برایمان بیاورند،داریم .....)) (دوبوار،1380).
برخی اقوام ابتدایی (مثلا"اسکیمو ها) روسپیگری وواگذاری زن به مهمن رهگذر و روسپیگری مقدس را به نفع اجتماع وقدرت باروری می دانند.
این پدیده در دوران باستان نیز وجود داشته است. هرودوت نقل می کند که در قرن پنجم پیش از میلاد،هر زن بابلی حداقل یک باردر طول عمرخود در معبد میلیتاخود را تسلیم مردی بیگانه می کرده ودر ازای این کار سکهای دریافت می داشته که موظف بوده آن را به خزانه معبد دهد، پس از آن به خانه اش باز می گشته تا با پا کدامنی زندگی کند.
فحشای مذهبی تا روزگار ما در میان علمۀمصر یا رقاصگان مقدس هند،که طبقۀ محترمی از رامشگران و رقاصگان راپدید می آورند،ادامه یافته است.حتی اغلب اوقات در مصر،هند وآسیای غربی لغزش از فحشای مذهبی به فحشای قانونی نیز پیش می آمد.در میان یهودیان هم روسپیانی وجود داشتند که برای پول کار می کردند.در یونان به خصوص در شهرهای ساحلی وجزایر ،(شهرهایی که افراد خارجی بسیار به آن ها رفت و آمد می کردند)معبد هایی وجود داشت که درآن ها دختران جوان پذیرندۀ بیگانگان دیده می شدند ،پول این زن ها به کیش یعنی روحانیون اختصاص می یافت و به طور غر مستقیم صرف نگهداری آنان می شد.
دیری نگذشت که از بردکان ،زنان یونانی متعلق به طبقۀ پایین هم پایشان به مؤسسه های مخصئص کشیده شد.در حقیقت ،فحشا در ازای دریافت پول رایج شد.
سولون از فحشا نهادی ساخت.به این ترتیب که بردگانی آسیایی خریداری کرد وآنان را در حوالی معبد ونوس به صورت مقید نگه داشت.
این زن ها مزدی در یافت می داشتند ومجموع منافع عاید دولت می شد.این آسایشگاه ها به قدری ضروری تشخیص داده شده بود که به منزله آسایشگاه ها دارای حریم وتجاوز ناپذیر رسمیت یافته بودند.....
با این همه،روسپیان را داغ بدنامی متمایز می کرد،آن ها هیچ گونه حقوق اجتماعی نداشتند ،فرزندانشان از این که به آنان خورد و خوراک برسانند معاف بودند،روسپیان نا گزیر بودند که لباس مخصوصی از پارچه های رنگا رنگ آراسته به دسته های گل بپوشند ومو هایشان را زعفرانی رنگ کنند!در قرون وسطی،یکی از نتایج به بردگی کشیده شدن زن نجیب از طرف خانواده وجود فحشا است.روسپیان که از سر تزویر در حاشیۀ اجتماع نگهداشته می شدند ،یکی از مهم ترین وظایف را بر عهده داشتند،مسیحیت آنان را با تحقیر خود از پا درمی آورد.
ولی در ضمن آنان را به مثابه بدی لازمی می پذیرفت. اگوستین قدیس می گوید:((وقتی روسپیان را از بین بردید،جامعه را با فسق وفجور منقلب خواهید کرد.)) تومای قدیس اعلام می دارد:((زن ها ی عمومی را از دل جامعه جدا کنید .عیاشی با انواع بینظمی ها را منقلب خواهد کرد.روسپیان در شهر در حکم فاضلاب کاخ هستند. فاضلاب را از بین ببرید،کاخ به محل کثیف وآلوده بدل خواهد شد.))
در اعماق قرون وسطی ،چنان بی بند وباری آزادانه ای وجود داشت که به دختران شادی آفرین نیازی نبود،ولی هنگامی که خانواده بورژوا،طبقۀ متوسط اجتماع، استقرار یافت و تک همسری امری سخت شد،لازم آمد که مرد خارج از کنون به دنبال شادی بگردد.
فرمان شارلمانی که با نهایت شدت فحشا را ممنوع شناخت،فایدهای نداشت،فرمان اخراج روسپیان،فرمان خراب کردن مراکز فحشا،.. بعدها بسیاری ازحکومت گران دیگر چون شارل نهم در فرانسه وماری ترز در قرن 18 در اتریش با نا کامی در این زمینه روبه رو شدند.
نظم اجتماع فحشا را به امری ضروری بدل کرد. آن ها را در محله های اختصاصی جای دادند،بیغوله هایی که در خیابان های خاصی بود و آنان حق نداشتند از آن نقاط دور شوند.برای این افراد هیچ گونه امکان مراجعه به پلیس وقاضی وجود نداشت وتنها اظهار چند همسایه کافی بود تا از خانه های خود رانده شوند.زندگی اکثر افراد به دشواری وآمیخته با بی نوایی بود....
موقعیت از نظر جامعه شناختی:فاحشگان و روسپیان:
مورگان می گوید:((روسپیگری مانند سایۀ سیاهی که روی خانواده افتاده باشد بشریت را تا تمدنش هم دنبال می کند.))
مونتی که بر فرزانگی شاهان پارس تأکید می ورزد،نقل می کند:((شاهان پارس زنان خود را به ضیافت ها یشان فرا می خواندند ،اما همین که نزدیک بود عنان از شهوتشان برگرفته شود ،آنان را به خلوت خود باز می گرداندند.آن گاه به آوردن زنانی که در باره شان هیچ اجباری به رعایت احترام نداشتند امر می کردند.))
مندویل در کتاب خود می نویسد:((مسلم است که قربانی کردن گروهی از زنان برای حفظ گروه دیگر وپیشگیری از کثافتی که طبیعت نفرت انگیزی دارد ،امری ضروری به شمار می رود.)) امروزه دیگر کسی اعتقاد ندارد،البته همان طور که آمار حکایت می کند،امکان دارد که نیروی عقلی بعضی از روسپیان از حد متوسط پایین تر باشد وبعضی نیز آشکارا عقب مانده باشند و زن هایی که نیروی عقلی کندتری دارند،معمولا"حرفهای بر می گزینند که هیچ گونه تخصصی از آن ها نطلبد.اما اغلب آنان افرادی عادی هستند وبعضی نیز بسیار باهوشند. در حقیقت ،روسپیان در دنیایی که فقر وبیکاری بیداد می کند ،به حرفهای مشغولند که از راه آن گذران می کنند.
تا زمانی که فحشا منبع درآمد به شمار می آید،فاحشگان نیز وجود خواهند داشت. به طور متوسط،درآمد این حرفه ها از بسیاری از حرفه های دیگر بیشتر است.در سال 1875،پاران_دوشاتله در بررسی خود نوشت:((از تمامی علت های فحشا،هیچ کدام به اندازۀ بیکاری و فقر که نتیجۀ اجتناب ناپذیر دستمزد های نابسنده است نمی تواند فعال باشد.)) به راستی بسیاری از زنان روسپی می توانستند از طریق دیگری زندگی خود را تأمین کنند،اما اگر طریقی که بر گزیدهاند بدترین راه به نظرشان نمی رسد ،این امر ثابت نمی کند که فساد در خونشان جاری است.این امر بیشتر اجتماعی را محکوم می کند که در آن این حرفه هنوز هم ازجمله حرفه هایی است که به نظر زن کمتر از همه نفرت انگیز می رسد. سؤال می شود:چرا این راه را برگزیده است؟
اما سؤال بهتر این است که چرا این را انتخاب نکند؟
تقریبا"50 % روسپیان قبلا"خدمتکار بوده اند. خدمتکار استثمار شده،به خدمت گرفته شده،که پیش از ان چه به مثابه شخص در نظر گرفته شوند با آن ها چون شیء رفتار می کنند وانتظار هیچ گونه بهبود در سرنوشت خود نداشته اند.
گذشته از این اغلب اوقات زن های تن به فحشا سپرده افرادی از خانمان جدا افتاده اند،اغلب از شهرستان های کوچک به شهرهای بزرگ آمده اند.نزدیکی به خانواده،نگرانی بابت شهرت خانوادگی ،مانع از آن می شود که زن به حرفهای که عموما" بی آبرو در نظر گرفته شده تن در دهد.مسئلۀ دیگر ازالۀ بکارت است.در تحقیقی که شامل صد روسپی بوده 0 5 %آن ها حتی پیش از شکل پذیری مورد تجاوز قرار گرفته ،50%بر خود را تفویض کرده ،بقیه بر اثر نادانی رضایت داده بودند. نخستین مرد فریبکار غالبا" جوان است.دختران بسیار جوانی ،بر اثر عناد خانوادگی ،براثر هراس از میل جنسی که تاره آشکار می شود یا با این انگیزه که آدم های بزرگ ومهم آن ها را بازی بگیرند درصدد تقلید از روسپیان بر می آیند، آرایش غلیظ می کنند، با پسر ها ومردان به حشرو نشر می پردازند، خود را تحریک آمیز نشان می دهند،اگر چه هنوز کودک صفتند و گمان می کنند که می توانند با آتش بازی کنند وبی کیفر بمانند....
در میان زنان ولگرد جون ،دختر بچه های بسیاری هم هستند که چون نزدیکانشان آن ها را رها کرده اند ،ابتدا به گدایی می پردازند وآهسته از این طریق کارشان به کنار خیابان می کشد واین نقش خانواده ها را نشان می دهد.بیماری غالبا"زنی را که نا توان شده ،یا شغلش را از دست داده است به جانب فحشا سوق می دهد.
بروز بیماری ها یا سوانح دیگر تعادل موقت بودجه را به هم می زند،زن را نا گزیر به شتاب برای کسب در آمدهای موقت می کند.مسئلۀ مهم دیگر تولد فرزند است. چرا که زن های کمی هستند که فرزندشان را رها می کنند ودر بسیاری موارد دختر جوانی که خود صاحب فرزند شده، برای سیر کردن کودکش بهفحشا رو می آورد.
اغلب اوقات،زن فحشا را همچون وسیله ای موقت برای افزایش درآمد خود در نظر می گیرد،اما معمولا"در این ورطه گرفتار می شود و راه بیرون آمدن ندارد.گاهی زن به رغم خواستۀ خود در این کار نگه داشته می شود وقسمت اعظم درآمد او را واسطه یا حامی کسب ،پیش خریدمی کندودر نتیجه زن موفق به رهانیدن خود نمی شود.
اغلب روسپیان از نظر اخلاقی با وضعع خود انطباق یافته اند،این حرفه به معنای آن نیست که آنها به طور ارثی و ژنتیک فاقد ارزش های اخلاقی اند،بلکه، به حق،خود را جزو جامعه ای می دانند که از آن ها خدمتشان را می خواهد.
آن ها تحت استثمار و ناامنی زندگی می کنند واغلب اوقات بی پول اند. روسپیگری در سطح پایین حرفهای دشوار است که درآن زن از نظر جنسی واقتصادی مورد ستم قرار می گیرد،با آن که می داند در معرض فقر وبیماری وحتی قربانی جنایت شدن است،از روی تنگدستی وناچاری به حرفۀ خود ادامه می دهد.اما با تدبیر های منفی و ریا کارانه نمی توان وضع را عوض کرد. برای آن که فحشا محو شود لازم است حرفۀ شایسته ای برای تمام زن ها تأمین شود..... فقط با از بین بردن نیازهایی که فحشا پاسخگوی آن هاست می توان فاحشگی را از میان برد. ((از روسپی سطح پایین تا سطح متشخص بسیاری مرتبه ها ودرجه ها وجود دارد. تفاوت اصلی واساسی این است که اولی با عمومیت محض به سودا می پردازد،به نحوی که رقابت سبب می شود در سطح زندگی فقیرانه ای بماند.اما دومی می کوشد خود را با ویژگی های فرداش بشناساند.زیبایی،گیرایی یا جاذبۀ جنسی برای این کار لازمند،اما کافی نیستند. بایستی که به یاری عقاید به تشخص برسد.
روسپی که آرزومند آن است که ارزش فردی کسب کند،دیگر به نمایش انفعالی تن خود اکتفا نمیکند وبرای یافتن استعداد های خاص کوشش به عمل می آورد.))
سیمون دوبوار می افزاید:((از کلمه ((روسپی متشخص)) برای نمایاندن تمام زن هایی استفاده می کنم که نه تنها با پیکر خود بلکه با تمامی شخصیت خود چون سرمایهای خاص بهره برداری رفتار می کند. زن در این راه موفق می شود که نوعی استقلال کسب کند،پولی که گرد می آورد،نامی که شهره می کند،همان طور که کالایی را مشهور می کنند،برای او استقلال اقتصادی به عمل می آورد .بزرگترین بدبختی روسپی متشخص این است که نه تنها استقلال او آن رئی دروغین سکۀ هزار وابستگی است، بلکه این آزادی منفی هم هست.تمساحی که روسپی متشخص باید لذت ،عشق وآزادی خود را فدایش کند،حرفه اش است. او ارزش های ساخته وپرداخته یعنی پول وافتخار را هدف قرار می دهد و براثر نفع اقتصادی نیست که او برای افتخار این قدر ارزش قائل می شود بلکه در آن به دنبال تحلیل ((نارسیسم)) خود می گردد.))
ارائه آمار مر کز مداخله در بحران:
1. از نظر توزیع فراوانی ودرصدی مراجعان مرکز مداخله (شمال)بهزیستی بر حسب سن
2. از نظر توزیع فراوانی و درصدی مراجعان مرکز از نظر منشأ در آمد
3. از نظر توزیع فراوانی ودرصدی مراجعان مرکز مداخله از نظر سابقۀ بی مبالاتی جنسی
4. از نظر توزیع فراوانی ودرصدی مراجعان مرکز مداخله از نظر ارزیابی وضعیت خانوادگی
5. از نظر توزیع فراوانی ودرصدی مراجعان مرکز مداخله از نظر میزان سواد
نتیجه و بحث:
همان طور که ملاحظه شد،از دیر باز ارتباط تنگا تنگ وضعیت خانوادگی، تحصیلات، سن، منشأومیزان درآمدبا روسپیگری و بسیاری از عوامل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی دیگر نیز مطرح بوده است. به نظر می رسد معضلاتی که با تاریخ بشر همراه است پا را از مسیر نیاز های فردی بشر فراتر گذاشته و شبکۀ اجتماعی بشر که هستۀآن از پیمان رسمی زناشویی وپیامد های اخلاقی، روانی، اجتماعی فرهنگی آن وسپس خانواده که کوچک ترین واحد هر جامعه ای محسوب می شود در ایجاد یا هماهنگی یا مسیر سازی معضلات تاریخی بشریت حرف اصلی را ابراز می کند. چون رویکرد ،نگاه بررسی وشناخت معضلات بشری به صورت شبه می باشد،راه حل های درمانی این معضلات نیز باید به صورت شبکه ای وفراگیر بحث وبررسی وتعیین استراتژی گردد. معضلاتی چون سو ء مصرف مواد والکل، بزهکاری ،جنایت و روسپیگری.
از نظر آماری ((مرکز مداخله در بحران ))و ((ستاد پذیرش قرنطینه)) شمال بهزیستی استان تهران نشان می دهد که:
1. سن اکثر موارد ارجاعی مرکز(55/6%) بین 16-21 سالگی است.
2. از نظر میزان سواد 38%در مقطع راهنمایی،حدود 19%مقطع متوسطه و حدود 19%مقطع ابتدایو16%دیپلم بوده اند.
3. از نظر منشأ در آمد حدود 5/26% روسپیگری،و4/21% تکدی گری منشأ درآمدشان بوده،لازم به ذکر است که حدود 80 نفر از مراجعان شغلی تعریف شغل از نظر اجتماعی نداشته اند تا منشأ درآمد آن ها سنجیده شود.
4. از نظر سابقۀ بی مبالاتی جنسی 50/53% سابقۀ بی مبالاتی جنسی داشته حدود 49/47% چنین سابقه ای نداشتند.
5. از نظر وضعیت خانوادگی 34/74% در وضعیت بد،28/42%در وضعیت متوسط،7/37% در وضعیت خیلی بد،و 4/21%در وضعیت خوب به سرمی برده،لازم به توضیح است که 24 نفر مورد بررسی قرار نگرفته اند.
این بررسی تحقیقی می تواند زمینه وپایه ای برای بررسی های پیچیده تر شبکه ای در بررسی شرایط خانوادگی،فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سن ،تحصیلات، شغل وخاستگاه (طبقه) اجتماعی،به صورت مقایسه وتفاوت آماری بین دو دسته افرادی که سابقۀ بی مبالاتی جنسی به صورت مستمر داشتهه اندو افرادی که روسپیگری به عنوان منشأدر آمد و جرم زایی آنان به شمار می رفته صورت پذیرد.این مطالعه می تواند به صورت پس نگر اطلاعات پایه ای برای مطالعۀ آ ینده نگر و پی گیری( جامعه شناختی،روان شناختی،مددکاری) در مورد افرادی که سابقۀ بی مبالاتی جنسی نیز در بزهکاری خود علاوه بر موارد دیگر ویا به تنهایی داشته اند،در ادامۀ روند زندگی به سوی روسپیگری،قرار گیرد.
بنابراین مقایسۀ اولیه بین این دو دسته می تواند رهنمودی چند بعدگرا به سوی دلایل سقوط افراد به ورطۀروسپیگری،سوءمصرف مواد،قاچاق،جرم وحنایتکاری ودستگیری و زندان قرار گیرد.
گزارش یک مورد مطالعاتی:
مورد مراجع زن 18 ساله،متأهل دارای یک فرزند 6ساله دختر ،اهل منطقۀ جنوب شرقی تهران،شغلی نداشته وتا مقطع ابتدایی درس خوانده است. وی با حکم سنگسار تعلیقی از طرف مرجع قضایی جهت بررسی تشخیصی وقابلیت باز پروری به ((مرکز مداخله در بحران ))و ((ستاد پذیرش قرنطینه)) بهزیستی منطقه شمال تهران ارجاع داده شده بود.
سابقۀ فعلی وی رابطۀ نا مشروع ،قاچاق مداد مخدر ،روسپیگری (در عین تأهل) سو ء مصرف مواد مخدر بوده است.
سابقۀ قبلی وی: فرزند اول از دو فرزند خانواده از هم گسسته و پاشیده قاچاق ومصرف مواد مخدر ، طلاق در 10 سالگی.
پدرش او را در 9 سالگی به جرم دید زدن مدرسۀ پسرانه از پشت بام به کف حیاط پرت نموده که منجر به شکستگی های متعدد لکن،ستون مهره ها ،و ران و ساق واستفاده از صندلی چرخدار به مدت 9 ماه شده است. به دلیل ارعاب پدر، وی منکر قضیه شده وتحت باز جویی قضایی قرار نگرفته است. در 12 سالگی مرد تبهکاری او را اغفال کرده و به دنبال حاملگی نا خواسته به عقد او در آمده است. به دلیل ارعاب واجباروی،ضرب وشتم بدنی و استفاده از چاقو در مضروب ساختن وی،روابط نا مشروع (روسپیگری) را برای کسب درآمد زیر نظر شوهر، شروع کرده و به تدریج مواد مخدر استنشاقی و تزریقی و قاچاق مواد مخدر نیز به آن افزوده شده . به جرم همین موارد غیر اخلاقی وقانونی پیوسته دستگیر و روانۀ حبس شده وآخرین بار حکم سنگسار تعلیقی به او تعلق گرفته است.
در معاینۀ جسمی(پزشکی) آثار ضرب وشتم ،به صورت نواحی خونمردگی وکبود روی لگن وران دیده می شد،آثار بهبود زخم های عمیق مربوط به آلت برندۀ تیزی مانند چاقو در ران او دیده می شد. آثار متعدد خودزنی با تیغ در ساق پا،روی پستان راست،اندام فوقانی از بازو تا پشت دست دیده می شد.
از نظر روان شناختی_روان پز شکی:
آزمون معیار هوش مؤ ید بهرۀ هوشی مرزی کمتر از 85 بود. آرمون های شخصیتیMMPI و ارزیابی بالینی دال بر اختلال شخصیت مرزی بود.
لازم به ذکر است که وی دوره های بسیار کوتاه سایکوز را نیز که در اختلالات شخصیت مرزی دیده می شد طی کرده است.
وی با وجود توضیحات واقدامات خدمات مدد کاری،روان شناسی،حقوق،روان پزشکی از مرکز مذکور (برای ارائۀ امکانات موجود برای بهبود وضعیت اجتماعی ،خانوادگی و روانی) به سوی خیابان روانه گردید و امکان پی گیری وی به دلیل مقصد نا معلوم موجود نبود.
منابع:
آشوری،داریوش(1374)،فرهنگ علو انسانی
پور افکاری،نصرالاه (1373)،فرهنگ جامع روان شناسی، دو جلدی فرهنگ معاصر .
دوبووار،سیمون(1380)،جنس دوم ،ترجمۀ قاسم صفوی، انتشارات توس.
کخ، هاید ماری( 1376 )،از زبان داریوش، ترجمۀ پرویز رجبی، نشر کارنگ.
caplan & sadock s (1998) synopsis of Behavio ral sciences/psychiatry 8th edition.
نوشتۀ: مهدیس کامکار ، بتول جباریان ، مجتبی فتاحی
گردآورنده: موسوی