آرمان تحقق شهر بدون مانع

این وبلاگ تلاشی است برای برابر سازی فرصتها به منظور استفاده معلولین وجانبازان از امکانات جامعه

آرمان تحقق شهر بدون مانع

این وبلاگ تلاشی است برای برابر سازی فرصتها به منظور استفاده معلولین وجانبازان از امکانات جامعه

حضور در جامعه هدف معلولان

 

میرکمال میرنصیرى
فرهنگ عمومى جامعه و به عبارتى تفکر فردى و باور فردى تک تک اعضاى جامعه براین است که توانایى فکر بر توانایى جسم غلبه دارد اما با وجود چنین باورى در عملکرد عمومى و جو فرهنگى حاکم بر جامعه شاهد نگاه - ناخواسته - انزواگرایى در میان قشر معلولان کشورمان که از سرمایه هاى بالقوه ما به شمار مى روند، هستیم. البته با تلاش برخى از مسؤولان و قشر قابل توجهى از تشکل هاى مرتبط با معلولان ظهور و حضور بعضى از شهروندان معلول در عرصه هاى مختلف را مى بینیم که توجه به دو نکته در این مهم حائز اهمیت است:
اول آنکه این تعداد در مقایسه با قشر عظیم و روبه افزون معلولان، از شمار قابل توجهى برخوردار نیستند و معلولان بسیارى با توانایى هاى ارزشمند همچنان در حاشیه عزلت به سر مى برند و دوم اینکه همان تعداد اندک نیز در صورت فراهم بودن شرایطى بهتر، قابلیت هاى ناشکفته بسیارى از خود نشان خواهند داد.
جامعه جهانى با تمامى تغییر و تحولات شگرف و پیچیده اش در نگرشى کلان، رو به سمتى مى رود که در آن توانایى فکرى و روحى بر توان جسمانى اولویت دارد.
عصر فکر و فناورى بیش از هر زمان دیگرى آدمیان را به نشستن و اندیشیدن فرا مى خواند. معیار حضور مفید فرد در جامعه بیشتر از آنى که بر محور فعالیتهاى یدى و جسمانى اش تعریف شود، بر شاخص ابتکار و تلاش فکرى تکیه مى ورزد. امروزه این باور به بار بنشسته که اگر هزاران دست، توان تولید یک فکر را ندارند، لیکن فکر را توان جایگزینى هزاران دست تواند بود و فناورى، صریح ترین مصداق این مدعاست.
با اینکه مى دانیم سلامت جسم متضمن سلامت روح و فکر نیست و در زندان هاى سراسر دنیا شمار قابل توجهى از جسم هاى تنومند اما همراه با فکرهاى بیمار را توانیم دید، مع الاسف به اندازه اى که به خروج خاطیان از گردونه اجتماع همت گمارده مى شود، به لزوم ورود فکرهاى توانا به  رغم جسم در هم شکسته شان به عرصه اجتماع، تلاشى چشمگیر و مؤثر دیده نمى شود.
توجه به توانمندى معلول نه تنها نیاز معلولان، بلکه نیاز قطعى جامعه به بهره مندى از سرمایه هاى بالقوه خویش رابرآورده مى کند. انزواى معلولان توانا نه صرفاً محروم کردن ایشان از موهبت زندگى با عزت، بلکه محروم ساختن زندگى از داشته هاى گرانبهاى روحى و فکرى ایشان است. لذا حضور در عرصه جامعه نه حق معلول که وظیفه مسلم اوست و ایجاد فرصت لازم براى حضور معلولان درجامعه نه لطف به آن قشر که لطف به خویشتن جامعه و نسل حاضر و آتى است.
اما راه حل حقیقى در چیست؟ چرا این همه دانستن و سیاستگذارى و تصمیم ها، آنگونه که باید به بار نمى نشیند؟ چرا باور فردى افراد در این خصوص، در قالب توده به درستى جواب نمى دهد؟ چرا این همه هزینه ها و گرامیداشت ها، آنگونه  که لازم است مؤثر نمى افتد؟ و آخر اینکه چرا حتى برخى فعالیت هاى عملى از جمله بخشنامه ها و مناسب سازى ها و حتى تلاشهاى فرهنگى، رمق لازم را براى ایجاد این تحول ندارند؟
دلیل اول اینکه ما از یک سیاستگذارى یکپارچه، هماهنگ و برنامه ریزى شده در دستگاهها برخوردار نیستیم. تلاشهاى ارزشمند اما مقطعى و جزیره اى، خسته کننده و کم اثر است. لزوم ایجاد یک تشکل یا کمیته ویژه براى برنامه ریزى کوتاه، میان و بلندمدت در همه عرصه هاى فرهنگى، اجتماعى، علمى، شهرسازى و امثالهم و تلاش در جهت پرداختن به راهکارهاى هماهنگ و مستمر اصلى ترین ضرورت این تحول است.
و نکته نهایى و مهمتر که لازمه همه فعالیتها و تحولات عظیم این چنینى است، این است که باور کنیم مشکل اصلى و مهم معلولان، عدم اعتقاد عملى به اصل برابرى انسانها درجامعه است. نیاز مهم معلولان تواناى کشورمان به عنوان سرمایه هاى بلاتردید نسل حاضر و نسل هاى آینده، بیش از آن که نان و کار و ازدواج و موانع شهرى و امثالهم باشد، نیاز به اعتقاد عملى در کنار اعتقاد نظرى به اصل برابرى انسانها در تمامى طبقات جامعه است.

 

منبع : روزنامه ایران پنجشنبه ۱ دی ۱۳۸۴

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد